چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۶ ق.ظ
ماجرای راضیه و مادرش
پشت چراغ چهارزمانه توحید، فرصت خوبیه برای دستفروشی، بیست و خردهای آدم منتظرن که چراغ قرمز بشه تا جنساشونو بفروشن. انبار کالاشون هم توی پارک نزدیک چراغه؛ گل، بادکنک، روزنامه، انواع اسباببازی و...
تو گرمای عجیب تیر و مرداد 97، اینا سفت و سخت مشغولن. از بچه 6-7 ساله تا مردا و خانمای 45-50 ساله. قبلاً یکی دو تا پیرزن هم بودن اما چند وقتیه که از اونا خبری نیست.
دوست دارم باهاشون همکلام شم. اولش حال و حوصله ندارن و گرما کلافهشون کرده، ولی وقتی سیریش میشم و تو چراغ سبزا، شروع میکنم حرف زدن، بعضیاشون پا میدن و دورم جمع میشن.