خبر کوتاه، اما جانکاه بود:
«دو دانشآموز دوازده ساله که در یک آکادمی فوتبال در شهر یزد عضویت داشتند، در سفر به کشور گرجستان جان خود را از دست دادند ...».
این حادثه میتوانست یکی از دهها و صدها واقعه معمولی باشد که در گوشه و کنار عالم اتفاق میافتد، اما وقتی دقتنظر بیشتری میشود، ملاحظه میشود علاوه بر سوءمدیریت و عدم سرپرستی درست بچهها پای یک «طمع» در میان است و آن، سوءاستفاده از بچهها برای گرفتن ارز مسافرتی و بعد سود بردن از مابهالتفاوت آن با قیمت بازاری ارز است. به عبارت دیگر بچههای مظلوم خانوادههای مستضعف را طعمه شیادی عدهای نوکیسه کرده و بیست نفر از آنان را تنها با یک سرپرست به کشوری نسبتاً ارزانقیمت میبرند. ده هزار دلار ارز مسافرتی میگیرند و بعد از چند روز، با کسر هزینههای سفر و فروش مابقی ارز، حدود 60 میلیون تومان عاید میکنند. با این تفاوت که جان دو بچه هم به خاطر سهلانگاری، در باتلاق کنار یکی از رودهای گرجستان از دست میرود. حالا دو خانواده که با کارگری و سرایداری روزگار خود را با مشقت تمام تأمین میکردند، بزرگترین خسارت عمر خود را متحمل میشوند و آن، از دست دادن نوگلهای باغ زندگی خود آن هم در عصر شکوفاییشان است... .
مدتی است این نوع نگاه منفعتطلبانه، مثل یک سونامی بلند در سبک زندگی برخی مردم نفوذ کرده، بهطوری که بعضاً تلاش میشود هر جا که کوچکترین رانت و تفاوت قیمتی وجود دارد، به آن وارد شوند و از همه این تفاوت سود ببرند. این عمل را نوعی زرنگی محسوب کرده و فکر میکنند این دستاورد میتواند ضمانتی برای زندگی خوب و مرفه و احیاناً سعادتمند آنها باشد... این نوع نگاه، همه آنچه در بازر ارز و سکه در این چند ماه دیده شد، را تعبیر میکند؛ یعنی از یک طرف، سوءمدیریت و سوءتدبیر سیاستگذاران و کارگزاران اقتصادی و از سوی دیگر، طمع و حرص روزافزون عدهای نوکیسه ... .
این مسابقه و رقابت برای بهره بردن از زندگی، مفهوم کار و تلاش همراه با عرق جبین و کد یمین را از معنا تهی کرده و افراد راحتترین راهها و بیزحمتترین مسیرها را با کمترین فشار و هزینه به خود، و با بیدغدغهگی نسبت به تحمیل فشار به جامعه ـ خاصه قشر مستضعف ـ برای رسیدن به یک زندگی عافیتطلبانه، پیش میگیرند. در این سبک زندگی، جهاد نه تنها مفهومی تزئینی و لقلقه لسانی پیدا میکند بلکه تبدیل به مزاحمی میشود که مانع رسیدن به سعادت! است.
در حقیقت، «طمع» موریانهای است که هم خود را در قالب «حرص» بزرگ و بزرگتر کرده و جهاد را میبلعد و از بین میبرد. در جامعه ایرانی، با اینکه همچنان کار دارای ارزش است، اما همه آنچه در اطرافمان میگذرد از قبیل تبلیغات بازرگانی جایزهدار و سوءمدیریتها و ایجاد رانت، چشمکهای هدفمند برای بیارزش و حتی ضدارزش شدن سعی و تلاش است. انشاءالله به زودی این بلیه را مفصلاً طرح موضوع میکنیم.
در این شماره از نشریه، تلاش شده است با توجه به نامگذاری سال جدید در حمایت از کالای ایرانی، از زوایایی متفاوت به این موضوع بپردازیم. لذا پرونده ویژهای به آن اختصاص داده و یادداشتها و مقالاتی که از ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی به این موضوع میپردازند را عرضه نمودهایم. انشاءالله مقبول نظر بیافتد.
سردبیر